مدرسه آموزش و مشاوره روابط عمومی دکتر عادل میرشاهی

مدرسه آموزش و مشاوره روابط عمومی دکتر عادل میرشاهی

پایگاه مشاوره و آموزش روابط عمومی آماده برگزاری دوره های تخصصی و مشاوره در زمینه روابط عمومی هوش مصنوعی، سئو پی آر، سیاستگذاری فرهنگی و ارتباط موثر است. لطفا با شماره همراه: 09331178144 تماس حاصل فرمایید.
مدرسه آموزش و مشاوره روابط عمومی دکتر عادل میرشاهی

مدرسه آموزش و مشاوره روابط عمومی دکتر عادل میرشاهی

پایگاه مشاوره و آموزش روابط عمومی آماده برگزاری دوره های تخصصی و مشاوره در زمینه روابط عمومی هوش مصنوعی، سئو پی آر، سیاستگذاری فرهنگی و ارتباط موثر است. لطفا با شماره همراه: 09331178144 تماس حاصل فرمایید.

5 درس روابط عمومی از آقای تی

مک کولین- زمانی که کودک بودم و تلویزیون تماشا می کردم هنوز چیزی از روابط عمومی نمی دانستم. در آن زمان برخی از موارد در کارتون های تلویزیونی نمایش داده می شد که محتوای آن دقیقا در حوزه روابط عمومی امروز کارایی دارد. لذا در این یادداشت برآنم که بگویم چگونه درس هایی از روابط عمومی را از تلویزیون دهه 80 یاد گرفتم.
کسانی که در دهه 80 دوران کودکی خودشان را گذرانده اند می دانند که در آن زما بهترین بخش تلویزیونی «قسمت بسیار ویژه» ای بود که در آن کمدی های جذابی را نشان می داد. این کمدی ها علاوه بر جنبه سرگرمی و خنده دار بودنشان درسهایی را به بینندگان می آموختند که در زندگی روزمره به کار می آید. در زمان کودکی من تنها در شهر ما تلویزیون به معنای 5 شبکه تلویزیونی بود که بر روی آنتن ربیت پخش می شد. اما همه ما به طرز عجیبی علاقه داشتیم که کارتون های صبح شنبه را که در طول هفته نیز مرتبا تکرار می شد، تماشا کنیم.
یکی از این کارتون ها که مورد علاقه من بود «قاشق نقره ای» نام داشت که بازیگر اصلی آن ریکی شرودر بود. این برنامه از 1982 آغاز شد. زمانی که من تنها 10 سال داشتم و در 4 قسمت پخش می شد و در آن من با یکی از شخصیت های مشهور آشنا شدم که قهرمان دوران کودکی ام قلمداد می شود. او کسی نبو جز آقای تی. بله. من می توانم به شما بگویم که یکی چیزهایی که برخی از رویکرهای من به زندگی را در دوران کودکی شکل داد، برنامه تلویزیونی آقای تی بود. اما مساله اینجاست که تلویزیون همه را تحت تاثیر قرار می دهد و آقای تی یکی از اهالی ماداگاسکار بود که تنها قدرتمند بود بلکه برای من احساس عجیبی می داد. و البته باید یادآوری کنم که شخصیت وی بسیار خنده دار و طناز بود.
میهمانی که در فیلم قاشق نقره ای خوش درخشید، آقای تی بود که در این فیلم به عنوان محافظ توسط پدر ریکی برای محافظت از وی در مقابل گردم کلفت ها استخدام شده بود. در یکی از صحنه هایی که برای من الهام بخش بود، آقای تی کلاسی را نشان می دهد که قرار است در آن از ریکی محافظت کند. معلم از آقای تی نام و نام خانوادگی اش را می پرسد و او پاسخ می دهد: نام من «آقای» می باشد و نام میانی من «دوره» و فامیلی ام نیز «تی!» می باشد.
در این بخش از رفتار آقای تی درسی را می آموزید. آقای تی در این بخش بر پیامی که می دهد تاکید می کند و بر آن استوار باقی می ماند. مطمئنا او می توانست بگوید که نام واقعی اش لورنس ترید است که به دلیل حرفه اش که محافظت از افراد است «آقای تی» شده است. اما این قبیل توضیحات برای تبیین شخصیت یا برند آقای تی بی معنی بود. او به یک پاسخ هوشمندانه نیاز داشت که خنده دار و جذاب باشد و آن توضیح را ارائه داد.
شما می توانید این بخش از این ویدئو را در یوتیوب همین الان تماشا کنید. فقط کافی است « “First name Mr., middle name ‘period’, last name T!”» را جستجو کنید. اینکه بتوانید بر پیام خودتان باقی بمانید، یکی از جنبه هایی است که هر متخصص روابط عمومی باید نسبت به آن آگاه باشد اما این تنها درسی نیست که می توان از آقای تی یاد گرفت. من در این نوشتار چند درس دیگر را نیز که می توان از آن یاد گرفت را مطرح کرده ام. شما می توانید این درس ها را برای همکاران خودتان هم نقل کنید. شاید آنها هم خوششان بیاید…
درس اول روابط عمومی: گرامر و کلماتی که انتخاب می کنید بسیار مهم است.
«عشق یک فعل است… و افعال عمل را نشان می دهند.»
آقای تی.
اول از همه، بگذارید که شفاف بگویم: «عشق» همچنین یک اسم است. اما نکته ای که از آن دریافت می شود این است: عشق تنها یک کلمه نیست، بلکه یک عمل است، و برای یک عشق واقعی ما باید آن را نشان دهیم. البته، بله، این بیش از اینکه یک درس روابط عمومی باشد، یک درس زندگی است و صد البته درسی در باب گرامر نیز می باشد. آقای تی. به ما نشان می دهد که گرامر اهمیت دارد. او استفاده درست و صحیحی از کلمات می کند. در عین حال که از اختصار استفاده می کند، پیامی می دهد و درکی را ارائه می دهد که همراه با حس است. او کلامش را به وضوح بیان می کند به گونه ای که حتی برای یک کودک نیز قابل درک است.
درس دوم روابط عمومی: فرصت بزرگ را برای هزینه اش از دست ندهید.
آقای تی می گوید: «تو می خواهی یک معامله 35 دلاری را از دست بدهی؟ این تغییری بزرگ است! نهار من 35 دلار هزینه دارد!»
درس روابط عمومی که از این دیالوگ آقای تی گرفته می شود بسیار ساده است: برخی چیزها رایگان نیستند، بنابراین یک معامله را برای هزینه های جزئی از دست ندهید. مطمئنا هیچ کدام از ما برای روابط عمومی خودمان پرداخت نمی کنیم- رسانه ها جام مقدس ما هستند- اما هرگز نباید فکر کنیم که می توان آن را رایگان بدست آوریم. رسانه هایی که برای آنها هزینه می کنیم آنهایی هستند که در اختیار داریم. با توجه به این مورد، ما همیشه باید برای دریافت نتایج به فکر هزینه کردن (اعم از هزینه وقت و مادی) باشیم.
اگر برخی چیزها هزینه بیشتری از آنچه انتظار داشتید نیاز دارند، اما ارزش آن را دارند، هرگز آن را از دست ندهید. برای مثال، زمانی که کارگزار روابط عمومی بودم، بارها و بارها برای ارسال بسته مطبوعاتی چندین بار به پست فدکس مراجعه می کردم تا مطمئن شوم که بسته مطبوعاتی من به دست خبرنگار رسیده و هزینه های بالای این پست نیز چیزی نبود که مرا از این کار باز دارد. در نتیجه نیز پاداش کارم را با انتشار محتواهای مورد نظر در مطبوعات دریافت می کردم.
درس سوم روابط عمومی: از رقبای خودتان متنفر نباشید.
آقای تی می گوید: «نه، من از بالبوا متنفر نیستم، اما از دلم به حال انسان های احمق می سوزد.»
این عالی است که ریکی سوم به آقای تی توصیه می کند که ما رقبایی داریم اما هرگز نباید از آنها متنفر باشیم و همیشه باید دور اندیشی کنیم. وقتی که در موقعیتی قرار دارید که دوشادوش رقبا برای پوشش قرار گرفته اید، یا همیشه در کنار یک داستان قرار دارید، هرگز احساس تنفر نکنید. فقط آنها را دوست داشته باشید چراکه باعث می شوند که شما یک شخص رقابتی تر می شوید. سپس به آنها ترحم کنید چون شما بسیار جذاب هستید و قطعا برنده می شوید. خوب، من فکر می کنم که شما عالی هستید، به هر حال… با اینکه من شما را نمی شناسم، اما این نحوه فکر کردن به هر کسی کمک می کند.
درس چهارم روابط عمومی: متمرکز باقی بمانید.
آقای تی می گوید: «من برای جیبا-جابا وقتی ندارم.»
بله آقای تی. توصیه بسیار خوبی می کند. زندگی یک متخصص روابط عمومی همیشه پر از مشغله است؛ ما زمان کافی را برای حواشی یا جیبا – جابا نداریم. ما بایستی بر روی اهداف خود متمرکز مانده و گفتگوی خود را در زمانی های آزاد بگذاریم. و همه متخصصان خوب روابط عمومی می دانند، جیبا-جابا می تواند باعث شود که پیام شما به اشتراک گذاشته نشود و رفته رفته از بین برود. چیزی که قطعا خواست روابط عمومی نیست.
درس پنجم روابط عمومی: با ترس هایتان روبرو شوید
آقای تی می گوید: «من سوار هیچ هواپیمایی نمی شوم، هانیبال!»
در تیم الف (برنامه دیگر عالی که در تلویزیون دهه 80 پخش می شد.) آقای تی. درس دیگری را بارها و بارها می داد: با ترس هایتان مواجه شوید. شما می بینید، بی. ای. بارکوس، شخصیتی در برنامه تلویزیونی که در پرواز وحشت زده شده است و شخصیت های دیگر اغلب او را فریب داده اند تا پرواز کند، و در آن زمان آقای تی هم متوجه می شود که پرواز آنقدرها هم بد نیست. او معمولا قبول نمی کند که کاری را که از آن مطمئن نیست انجام دهد، اما بعدا می بینید که آن را به درستی می دانسته است. و من همیشه معتقد بودم که او با ترس هایش دست و پنجه نرم می کرده است. ترس های ما گسترده و متنوع هستند، طیفی از ترس یا طرد در پیچ کردن وجود دارد اما ما می توانیم و باید بر آنها فائق آییم.
درس روابط عمومی: با ترس هایتان رودررو شوید. متشکرم آقای تی.
اگرچه عنوان یادداشت 5 درس روابط عمومی بود اما در واقع ما 6 درس را از آقای تی یاد گرفتیم. درس ششم زمانی است که آقای تی نام خودش را توضیح می دهد. اگر فرصت بیشتری برای بررسی مجدد این فیلم بود فکر می کنم می توانستیم بالغ بر 100 درس روابط عمومی از این فیلم استخراج کنیم. شاید اگر کتابی در خصوص روابط عمومی بنویسم، نام آن را درس هایی از آقای تی بگذارم.
مترجم: دکتر عادل میرشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد